پیشینه ومبانی نظری تحقیق درمان شناختی- رفتاری
درمان شناختی - رفتاری
اصطلاح رفتار درماني شناختي ، نخستين بار در ادبيات علمي ميانهي دهه 1970 به كار
رفت و مباني تجربي رويكردهاي شناختی - رفتاري به مسايل رواني به ابتداي قرن حاضر بر ميگردد . در زمان نسبتاً كوتاهي پس از آن ، رفتار درماني شناختي به يك رواندرماني پيشرو در اكثر كشورهاي غربي تبديل شد . درمانهاي شناختي – رفتاري شامل راهبردهايي هستند كه به منظور تغيير تفكر ، نگرش ، ادراك و رفتار افراد مسئله دار طراحي شده اند . درمان شناختی - رفتاری ، اساساً رويكردي است كه استفاده از آن براي درمان گروه وسيعي از اختلال هاي رواني مورد توجه و حمايت نظري و تجربي فراواني قرار گرفته است . در اين رويكرد که روش هاي شناختي و رفتاري در كنار هم به كار ميروند ، بر شناسايي باورهاي نادرست ، منفي و غيرمنطقي تأثيرگذار بر عواطف و رفتارهاي بيماران و اصلاح اين باورهاي زيربنايي با استفاده از فنون شناختي و رفتاري تأكيد مي شود . درمان شناختی – رفتاری را مي توان هم در موقعيت هاي درمان فردي و هم در موقعيت هاي درمان گروهي بكار گرفت و به نتايج خوبي دست يافت ( به نقل از خدایاری فرد ، 1389 ).
اساساً درمان شناختي - رفتاري از تلفيق دو رويكرد رفتار درماني و رويكرد شناختي پديد آمده است . امروزه اين رويكرد نظريه و نگرش هاي نسبتاً متفاوتي را در خود جاي داده است كه تنها وجه مشترك آنها ، توجه به نقش واسطه ی فرايندهاي شناختي در پردازش اطلاعات و بروز واكنش فرد به محرك هاست . اين رويكرد از اصطلاحات و مفاهيمي استفاده مي كند كه به نحوي در چارچوب رفتاري معنا پيدا ميكنند و قابل ارزيابي و سنجش تلقي ميشوند ( اصلاني و همکاران ، 1386 ). همچنین ، درمان شناختی - رفتاری به عنوان يكي از انواع روان درمانگري از نظر تجربي بسيار معتبر است ، به طوري كه نتايج350 مطالعه ی انجام شده در اين زمينه ، نشان دهنده ی كارايي اين شيوه ی درماني در درمان اختلال هاي روان پزشكي مانند اختلالهاي اضطرابي ، افسردگی و غیره است ( بک و ویشار ، 2000 ). اين رويكرد درماني با وجود اينكه نسبتاً جديد است و قدمت زيادي ندارد ، هم به عنوان يك نظريه و هم به عنوان يك روش درمانگري زمينه را براي انجام مطالعات و تحقيقات بي سابقه فراهم كرده است . همچنین ، شيوه ی درماني شناحتی - رفتاری و بسياري از تبيين هاي نظري آن مورد حمايت هاي فراواني قرار گرفته است ( بايلينگ و كويكن ، 2003 ).
به لحاظ تاریخی ، مباني تجربي رويكردهاي شناختي – رفتاري به مسايل رواني به ابتداي قرن حاضر بر ميگردد . در شروع اين قرن پاولف به بررسي و پژوهش درباره پديدهاي كه آن را شرطيسازي كلاسيك ناميد ، پرداخت . شرطيسازي كنشگر از مشاهدات ثرندايك ، تولمن و گاتري شناخته شد ؛ و اسكينر تقويت كنندهها را تعريف كرد . این اصول رفتاري تدريجاً در زمينههاي باليني كاربرد پيدا كرد كه براي مثال ميتوان به كارهاي